2733
2734

چند سال پیش با مامانم تلفنی صحبت می کردیم یهو گفت لوبیا چیتی دارین وقتی اومدی برام بیاری


منم ناراحت شدم و حتی عصبانی و با ناراحتی گفتم نخیر نداریم (درحالی که داشتیم) 



الانم عذاب وجدان دارم و خیییییلی وقتا یادم میاد و ناراحت میشم و تو فکر میرم ک چرا اینجوری برخورد کردم واقعا چرااااا؟؟؟؟ 



از اون ب بعدم مادرم دیگه چیزی ازم نمیخواد

تو خانواده مون چهار تا آرزو نام داریم☺️خاله م 🥰من😊خواهرزاده‌ام 😘زن داداشم 😍برای همه جالبه گفتم اینجام بگم شاید برای شمام جالب بود🙃

واقعا چرا این رفتارو کردی؟

شب ها که به جای مادرم بیمارستان پیش خواهرم میموندم خیلی اذیت میشدم چون روزها هم دانشگاه میرفتم و نمیتونستم به صورت جایگزین استراحت کنم قطعا اون روزها زشت ترین ورژن خودم رو داشتم و همزمان باید سعی میکردم که خودم رو شاداب نشون بدم تا  به عنوان یک پیشکوست، دردِ بیماری خواهرم رو کوچیک تر نشون بدم یک روز که تازه از بیمارستان برگشته بودم با موهای وز وزی و چشمای گود افتاده بالای سر کتری وایستاده بودم که چشمم به یک هسته ی خرما کنار شعله ی گاز افتاد که حرارت و شعله به طور مستقیم به اون هسته میخورد دیروز هم اون هسته رو موقع درست کردن چای دیده بودم پریروز که موهام کمتر از اون روز وز وزی بود هم همینطور! همچنین موقع شام درست کردن و ناهار گرم کردن هم دیده بودمش به طرزعجیبی استوار بودو صبور!شاید فکر میکرد بالاخره روزی کسی از بین شعله ها برش میداره و توی خاک نرم میزارتش و جوونه میزنه و بالاخره رشد میکنه ((متاسفانه باید بگم اون هسته خود من بود!منی که سالها در فشار وزجر و درد سکوت کردم چون امید داشتم روزی خدایم مرا از میان شعله ها برمیدارد آبی بر رویم میریزد و جوانه زدنم را تماشا میکند غافل از اینکه خدایم سالهاست مرا در میان شعله های آتش در زیر کتری بزرگی رها کرده است)) درحالی که من گمان میکردم او نگهدار و پناه من است ✒️خاطرات یک مینیاتوری

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

واقعا چرا این رفتارو کردی؟

نمیدونم بنظرتون چرا 


و اینکه چطوری جبران کنم

تو خانواده مون چهار تا آرزو نام داریم☺️خاله م 🥰من😊خواهرزاده‌ام 😘زن داداشم 😍برای همه جالبه گفتم اینجام بگم شاید برای شمام جالب بود🙃

بله

مثلاً یبار خانواده داییم رفتن سفر

چون جهاز دخترش تو خونه بود مادرم می‌رفت سر میزد هرروز به خونه البته کلید داده بودن

بعد از سفر زن داییم به مامانم گفت کاش شما هم ویلای شمال رو ساخته بودید ما میامدیم خونه تون چند روز

یهو بی منظور گفتم اگر میرفتید ویلا پیش مامانم پس کی می‌آمد به خونه شما سر بزنه

الان بعد شش سال هنوز ناراحتم که چرا گفتم 

چند وقت از روش گذشته 

سه سال

تو خانواده مون چهار تا آرزو نام داریم☺️خاله م 🥰من😊خواهرزاده‌ام 😘زن داداشم 😍برای همه جالبه گفتم اینجام بگم شاید برای شمام جالب بود🙃
نمیدونم بنظرتون چرا  و اینکه چطوری جبران کنم


به نظرم یک بار مقدمه چینی کن و همین چیزها که اینجا گفتی بگو

بگو یه وقت هایی آدم یه کاری میکنه که بعداً ازش شرمنده میشه مثلاً شما از من لوبیا خواستی و من عکس العمل بدی داشتم

بگو هروقت یادم میافته خجالت زده میشم و درک نمیکنم چرا اون جوری رفتار کردم

امیدوارم منو ببخشید چون هنوز گوشه ذهنم رو اشغال کرده و ناراحتم

بعد دست مادر رو ببوس و روی ماه مادر رو

مطمئن باشید خیلی سبک و خوشحال میشید

مطمئن هستم مادرتون از این که ببینه دخترش چقدر از نظر

درک و شخصیت برازنده تر شده خیلی خوشحال میشه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز