ماشین از پشت زد زیاد شدید نبود صندوق جمع شد ولی جانی نبود خدارو شکر
بعد راننده ها رفتن پایین و دعوا
شوهرمم صداش بلند داد میزد
کلا حواسم پرت بود یهو دبدم یه چیزی کنارم تکون تکون خورد
دیدم پای دخترمه از ترس میلرزید
وای دلم ریخت
حواسم ازش پرت شده بود
ترسیده بود ساکت هیچی نمیگفت بغلش کردم یهو پاش میپرید
آتیش گرفتم چرا چند دقیقه حواسم نبود
بچمم ساکت اصلا حرفی نزد اعتراضی گریه ایدچیزی که بفهمم
خیلی عذاب وجدان دارم
چقدر ترسیده بود که پاش میلرزید و میپرید
کم مونده ۵ سالش بشه