2752
2734
عنوان

دخالت اطرافیان درمورد نوزاد و بچه

| مشاهده متن کامل بحث + 471 بازدید | 72 پست
عزیزم اینا از رو نمیرن. بعداز زایمانم مادرشوهرم روزی دوبار میومد خونمون. حتی زمانی که من استراحت میک ...

هم‌رفتارات مثل منه هم رفتارای اونا باهات

پسرمنو میبردن تو‌آشپزخونه بهش غذای سفره میدادن من نا۹ماهگی‌غذای سفره ب بچم ندادم اول از حرص اینا دوم‌چون شیرم‌خوب بود بعد دیگه دیدم‌بچه سیر‌نمیشه بهش غذای کمکی دادم ولی خب خداروشکر‌خواهرشوهرم همراه بود باهام

عزیزم اینا از رو نمیرن. بعداز زایمانم مادرشوهرم روزی دوبار میومد خونمون. حتی زمانی که من استراحت میک ...

به شوهرت میگفتی نیاز به آرامش و استراحت دارم یعنی چی که روزی دو بار میان سر میزنن. من نمی گم که میان اما هر چند روز باشه. خونمه می‌خوام خودم و بچم راحت باشیم استراحت کنم. والا خودت زایمان نکردی نمی‌فهمی که استراحت بعد زایمان چی هست. 

 هر موقع هم مسخره کردن بگو درسته من یه بچه دارم بزرگ میکنم اماا شما روشاتون منسوخ شده و سنتی هست من با علم روز بچم رو بزرگ میکنم. آخرش متوجه میشین چقدر تفاوت هست بین نحوه تربیت بچه من و بچه های خودتون. 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

وای چ‌پرو‌بودن😁اینا میومدن ی سزمیزدن‌میرفتن مثلا در حد یکی دوساعت ولی بازم‌برای ما ک‌شبا‌نمیخوابیدی ...

کلا خیلی پررو هستن. ثقتی عروسی کردم هرشب میومدن مثلا ۵-۶ عصر میومدن تا ۱۲_۱ شب. با اینکه اصلا رو نمیدادم. ولی میکفتن تازه عروسی نمیخوایم تنها بمونی... اخرش به شوهرم گفتم اذیت میشم بهشون گفت نیان ولی بازم یه روز در میون میومدن. بعد هم زایمان کردم دوباره شروع شد عصر میومدن نصف شب میرفتن به همه چیزم کار داشتن فک کن بچه رو میبردم تو حموم بشورم مادر شوهرم میگفت لگن بیار بذار وسط خونه ما آب بریزیم اینجا بشور. یا هی میگفت بچم شبیه مژگانه (مژگان خواهر شوهرمه ک تو این ۷_۸ سال فقط ۳ بار دیدمش حتی عروسیمم نیومد) هی بچه ام بچه ام میکرد منو حرص میداد. دوباره به شوهرم گفتم باز نمیدونم چی گفت رفت و امدشون کمتر شد. بعدم سر یه مسئله ای با شوهرم به مشکل خوردیم همون بهونه شد دیگه گفتم نباید بیان. الان اونا ماهی دو سه بار میان منم شاید سالی دو سه بار برم اونم با شوهرم میرم با شوهرم بر میگردم. البته شوهرم گاهی دخترمو میبره اونجا

خداروشکر که مشکلت حل شد واسه آرامش منم دعا کنید. روزای سختی رو میگذرونم. اینقد رو صدای زنگ خونه حساس ...

بگو‌اره انجام دادم گاهی باید باسیاست پیش رفت حالا ک نمیتونی ازشون دوری کنی پس اول رفت وامدتو‌کم کن و‌کنترل کن بعد کاری کن اونام ازاین‌حساسیتا دست‌بردارن‌باورکن‌بچت ۳سالش بشه و‌شیطونم‌باشه ب بچه نگاهم نمیکنن

من‌وقتی خواهرشوهرم‌بود خیلی خیالم‌راحت‌بود ب بچم‌غذا میداد بهش یاد داده بودم‌بوه‌چطوری غذا میخوره دگ الان‌تو جمع خودم بهش غذا میدم اونام حساسیتشون‌رو‌بچه‌کم‌شده دگ نمیدونم از کم‌شدن‌رفت و امده یا بخاطر‌سن بچست

منم‌همسرم‌اولش همراه نبود ولی دگ کم کم‌همراهش کردم از بس باهاش صحبت کردم همراه شد ب لطف خدا ب همراه ...

وااای اره دقیقاااا جو گیر شده🤣🤣

هراتفاقی میفته ب خونوادش میگه‌ . مثلا من بچم هرسری ک دکتر میبرم دلم نمیخواد واسشون بگم. ولی شوهرم میگه. اونا هم باید بعداز دکتر زنگ بزنن آمار کامل بگیرن ک دکتر چی گفته و چیکار شده‌.

ببین من نمیگم اونا بد هستن‌ . ولی متاسفانه من تو خونواده ای بودم که زیاد پیگیر همدیگه تو این مسائل نبودیم. وقبل از بچه دارشدنم حریم شخصی داشتم. و الان واقعا نمیتونم خودم تغییر بدم. باورت میشه از شدت عصبی شدن چندروزه کمر درد گرفتم.

خوبه تودوسداری عمه ش  غذا بده  زن داداش احمق من میگف اومدنی اینجا بچه رو تو بشور  ا ...

🤣🤣🤣حالامن بدم میاد کسی بچه ام رو بشوره. میگم باید از همین الان حریم خصوصی رو یاد بگیره... اگر قرار باشه بدون من جایی بره میبرمش دستشویی تا دیگه اونجا جیش ندلشته باشه... شاید یکی دوبار پیش اومده ک عمه اش ببره دستشویی اونم بعدش کلی حرص خوردم 🤣

اینا واقعا مریضن هروثت بیکار میشن میگن بزار ی جا بریم بهم‌بریزیمش‌مطمئن‌باش خواهرشوهرتم داره از طرف ...

اره واقعا مریضن. نمی‌دونم چه مرضی دارن که با عروس مشکل دارن بخدا هیچ کاری برام نکردن هیچی هیچی نه عروسی نه کادویی نه چیزی اما زبونشون ده متره. خدا بهم صبر بده در مقابل این قوم الضالمین. 

وااای اره دقیقاااا جو گیر شده🤣🤣 هراتفاقی میفته ب خونوادش میگه‌ . مثلا من بچم هرسری ک دکتر میبرم د ...

یه مدت بگذره درست میشه... شوهر منم همینحوری بود اوایل... حتی قبل بچه دار شدن هر جا میرفتیم خبر داشتن هی زنگ میزدن هی پیگیز بودن الان دیگه اینجوری نیست. نه خودم رو میدم نه شوهرم

کلا خیلی پررو هستن. ثقتی عروسی کردم هرشب میومدن مثلا ۵-۶ عصر میومدن تا ۱۲_۱ شب. با اینکه اصلا رو نمی ...

بعضیا اینجورین دگ‌پرو هستن

خوب کاری‌کردی رفت وامدتو کم کردی هرچی دورتر باشی عزیزتری

والا ماکم‌تو‌زندگی دغدغه نداریم اینام میان هی‌چرت و‌پرت میگن‌روزگار‌ادمو‌بدتر سیاه میکنن

بعضیا اینجورین دگ‌پرو هستن خوب کاری‌کردی رفت وامدتو کم کردی هرچی دورتر باشی عزیزتری والا ماکم‌تو‌ز ...

دقیقا. مشکلات خثدم ب حد کافی زیاد هست دیگه حوصله ندارم با اونا هم سر و کله بزنم... فک کن یهو ۶_۷ ساعت مینشستن هیچ حرف مشترکی هم نداشتیم من با گوشی ور میرفتم اونا تلویزیون میدیدن 😐😐

🤣🤣🤣حالامن بدم میاد کسی بچه ام رو بشوره. میگم باید از همین الان حریم خصوصی رو یاد بگیره... اگر قرا ...

من دوس ندارم بچه کسی رو دستشویی ببرم 

این زن داداش پررو من می‌گفت عمه شی چی میشه بشوریش 

گفتم شوهرم دعوام می‌کنه 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687