۲ سال پیش به پسری ک از طفولیت عاشق و وابستش بودم ابراز علاقه کردم.. کلیییی اتفاقای بد افتاد ک شایدم بهش حق بدم ک اون همه اتفاقات منفی رو ازش ببینم نسبت به خودم:)
هرر کاری میکرد ک بگه ن من تو رو دوس ندارم..
ولی زبان بدننش و.. اینو نمیگفتن خوشبختانه یا متاسفانه...
مثلا ی بار دیدمش اومده بود سمت خونمون دزدکی نگام میکرد و.. ک منممم در حال مسخره بازی بودم اونم از دوور نگام میکرد و میخندید:)
یا مثلا هررر بار میدیدمش ک دارا دزدککی نگام میکنه گ گاهی انقدر محو میشد ک یادش میرفت دارع نگام میکنههه لبخند میزد تا نگاش مبکردم بعد ۱.۲ ثانیه به خودش میومد تازه و دوباره حالت اخمو و مغرور و به چهرش میگرف
ی بار یجا بودیم اونم هی سر به سرم میزاشت و..
وقتی منو میدید مثلا زبان بونش تغییر میکرد و..
کلا حالا به اینا کااری ندارم چون همه پسرا همینقدر چرتن..
اما امروز میبینمش ک تنها شده:) ولش کردن همه
و نمیدونمممم چرااا هر بار ک اون توی ی شرايطي هست منمم دقبقا بدون هیچ دلیلی حالممم بدهههه
دلم امروز براش تنگهههه کاششش باشهههههه