خیانت باشه خدایی نکرده من از افسردگی میرم، جر. ش میدم
دیگه همون لحظه میمیره برام
با کل عشقی که دارم میمیره
چون با عشق سابقم تجربه اش کردم
چیزایی که تاحالا افسردم کرده:
من برونگرا و شادو خوش صحبتم، همسرم جدی و درونگرا و کم حرف
من عاشق بیرون رفتنم، همسرمم دوست داره ولی هفت ساله مدام میگه پول ندارم
دوست دارم ببرمت بیرون حسابی خرج کنی
خلاصه که نه تنها حسابی نرفتیم خرج کنه بلکه همین جزئی هم نمیریم
دوست من با دوست. پسرش که دوسال هست باهمن بیشتر از ما بیرون میرن😐
من یه وقتا یه ماه تو خونه کپک میزنم😐
الان خوب شده اما قبلا کم توجهیش، سرد بودنش تو رابطه اینا خیلی عصبیم میکرد
وای وای توجه شدید به مامان و. خواهرش
اصلا یاد قبلا میوفتم خیلی ناراحت میشم
حالا الان تو این سن که قدر منو میدونه باید درد عصبی من، تندخو شدنم، افسرده شدنم.و... همشو به دوش بکشه
ویژگی خوب هم داره خیلی هم تو چشمم هست ولی هرکار کنی زن دوست داره حس مردونگی شوهرشو بگیره
ما مثل دوتا دوستیم بیشتر یا پدر دختر
من نمیخوام دوستش یا دخترش باشم من میخوام زنش باشم...
بخوام یگم دلایل افسردگیمو زیاده...