سلام دوستان وقتتون بخیر
با یه اقایی نزدیک سه سال توی رابطه بودم و خیلی عاشقشم وقتی باهاش دوست شدم هیچی نداشت تازه از سربازی برگشته بودو شزایط مالیش ولی متوسط بود صبر کردم تا آزمون داد و کارمندی بانک قبول شد
الان یه سال و نیمه کارمند بانکه و ماشین و غیره تونسته بگیره و سر کار و شغل دوماه کات کردیم تا اینکه چند روزخودش زنگ زد شب بود و یه عالمه گریه کرد که هرچی بخوای واست میکنم فقط تو بشو خانوم خونه ت درستم بخون ولی سرکار نمیخوام بری
خیلی خانواده ی سرشناسی هستن و شرایط مالیش هم خیلی خوبه هم خودش هم خانواده ش و خیلی از این باکلاس ها و اینان
سربازی کرده و ارشد حقوق داره و شغلشم که گفتم ماشین و خونه هم داره
منم که پرستاری میخونم و دوسال و خورده ای دیگه تموم میشم تو شهر خوذمون دانشجو ام ولی علاقه ی زیادی به شغلم ندارم و اون هم با تخصیل مشکلی نداره و میگه ازهر لحاظ تامینت میکنم این چندمین باره توی این سه روز زنگ میزنه و خواهش میکنه و گریه میکنه
شما بودین چیکار میکردین؟؟
ولی دلیلش روهم بگین