صاحبکارم تو محیط کار ازم خواستگاری کرد و خونمون هم اومده بودن چهارماه بود ک باهم بودیم تو این چهار ماه دوبار بحثمون شده بود تا اینکه چن روز پیش گف به درد هم نمیخوریم لیاقت تو خیلی بیشتر از من هست و با من اذیت میشی من چن روز تو محیط کار بودم ولی هرروز میدیدمش و برام عذاب آور بود مجبور شدم ک بیام بیرون از اونجا و بهشون اطلاع دادم ک بنابه دلایل شخصی نمیتونم بیام و اونم گفتن هرچی صلاح هست و امروز آخرین حقوقم رو واریز کردن من دلم خیلی غصه داره خیلی دوسش داشتم خیلی زیاد ولی اون یه طرفه تصمیم گرفت و بهم زد همه چی رو خیلی گریه کردم
عزیزم مطمعنی قصدش جدی بوده؟ انگار خیلی راحت دل کند😔
شغلتون چی بود
حتما قسمت نبودین
بعدن میبینی هزار برابر بهتر از اون برات اومد
تو‌ازدواج عجله نکن
ناراحتیتون طبیعیه اما لطف بزرگی در حق خودت کردی ..پشیمون نمیشی..
وقتی یکی توی خواستنت تردید داره ولش کن بزار بره
مادر و خواهرش اومدن خواستگاریم خونمون.به همه گفته بود به دوست و آشنا به همه گفته بود اسم منو.ولی بعد چهارماه پا پس کشید. گف باهم خوشبخت نمی‌شیم خودش به این نتیجه رسید من ضربه ی بدی خوردم به خاطرش هم کارمو ک کلی زحمت کشیده بودم بابتش از دست دادم هم عشقمو خیلی دوسش داشتم ولی اون نخواست
نه عجله نکردم ولی مادر و خواهرش خواستگار اومدن خونمون از طرفی به همه تو محیط کار گفته بود ک داریم ازدواج میکنیم پاپس کشید بعد چهارماه....منم دیدم منو نمی‌خواد محیط کارو ترک کردم ینی هم کارمو از دست دادم هم اونو بیشتر به خاطر از دست دادن اون ناراحتم ک چطور تونست از من دل بکنه خانواده ها در جریان بود چطور انقد راحت پاپس کشید
ن خداروشکر. بعد زایمان تا دوماه تحت نظر بودم. قرص و دارو مصرف میکردم و فشارم رو هروز چک میکردم. فقط خواست خدا بود که تشنج نکردم یا خونریزی مغزی نکردم. یا کبدم‌پاره نشده بود😨
من دوتا قوطی پودر لیدی میل خوردم که پروتینش خیلی بالا بود . چون بچم ریز بود خوردم که بچم رشدش بیشتر بشه ولی خودم تا پای مرگ رفتم.
بچمم وقتی دنیا اومد اکسیژن خونش پایین بود و سه روز تو دستگاه بود.
بازم خداروشکر که بخیر گذشت🩷
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
34 ثانیه پیش
41 ثانیه پیش
41 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
