حضرت سلیمان پسر حضرت داوود. دومین پادشاه هست. خدا نیروی خیلی وسیعی در اختیار این پیامبر قرار داد.😍. از کاخ عظیم گرفته تا موکل بر دریاها ها و جن و انسان پرندگان. قران ایلت مختلفی راجب حضرت سلیمان دارد.
. يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ ۚ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا ۚ وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ ﴿١٣﴾
[گروه جن] برای او هر چه می خواست، می ساختند از معبدها، و مجسمه ها، و ظروف بزرگی مانند حوض ها، و دیگ هایی ثابت. ای خاندان داود! به خاطر سپاس گزاری [به فرمان ها حق] عمل کنید؛ و از بندگانم اندکی
روزی حضرت سلیمان داخل قصر وارد میشود. ناگهان هد هد رو غایب میبیند از خدمتکار میپرسد که چرا هدهد غایب است. او عصبانی میشود و میگوید اگر دلیلی برای غیبتش نیاورد حتما اورا مجازات میکنید
هدهد اومد گفت به راستی که من زنی را در سرزمین یمن دیدم که خورشید را میپرسن و شیطان عمل بدشون رو قشنگ جلوه داده. ناگهان سلیمان گفت برا این حرفت تحقیق خواهم کرد
حضرت سلیمان متوجه راست گویی هدهد میشود. و نامه به بلقیس ملکه سبا میفرستد. او نامه را با نام خدا آغاز میکند😍 و میگوید از پرستش خورشید دست ور دارید و تسلیم امر خدا شوید .
بلقیس وقتی نامه رو میبیند خوشحال میشود و می گوید از شخص بزرگ و مهربانی برام رسیده است 😍
ناگهان بلقیس بزرگان رو جمع میکنه برا اینکه بتونه با حضرت سلیمان بجنگه . همگی وارد قصر حضرت سلیمان میشوند
آن گاه سلیمان گفت: ای بزرگان دربار، کدام یک از شما تخت بلقیس را پیش از آنکه تسلیم امر من شوند خواهد آورد؟ (تا چون اعجاز مرا مشاهده کند از روی ایمان تسلیم شود).😍
از آن میان) عفریتی از جن گفت: من پیش از آنکه تو از جایگاه (قضاوت) خود برخیزی آن را به حضورت آرم و من بر آوردن تخت او قادر و امینم
و آن كس كه از علم كتاب بهرهاى داشت گفت: من، پيش از آنكه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو مىآورم. چون آن را نزد خود ديد، گفت: اين بخشش پروردگار من است، تا مرا بيازمايد كه سپاسگزارم يا كافر نعمت. پس هر كه سپاس گويد براى خود گفته است و هر كه كفران ورزد پروردگار من بىنياز و كريم است🥺
بلقیس با دیدن این معجزه گفت خدایا من به. خویش ستم کردم و تسلیم فرمان تو میشوم. و بعد با حضرت سلیمان ازدواج کرد 😍