من ۲۳سالمه.یه بچه دارم .دوتاداداش کوچیکتراز خودم دارم که در شرف کنکور دادنن.پدرم ۵۰سالشه و مادرم ۴۵.هردو کارمند.اما پدر بازنشسته.
سه دفعه از پدرم تقریبا خیانت دیدم.
دفعه اول که توی کانال های صیغه یابی حق معرفی پرداخت کرده بودن به ادمین تا بهشون دختر معرفی کنن توی شهرمون.بهشون که گفتم ودعوا کردم ،گفتن کنجکاوی بوده و میخواسته ببینن واقعیه یا نه..گوشیشو ازش گرفتم و گفتم خونه رو هم بنام مامان میزنی.با شوخی و خنده گذروندو هم گوشیشو گرفت و هم خونه رو نزد.اصلا این مرد نمیگفت من در شرف خیانت بودم.فقط حاشا میکرد.دفعه ی دوم مثی که داداشام دبدن با یه خانومی چت میکردن و خب رابطه ی خاصی نداشتن اما خب بازم بنظرم خیانته.چون مادرم موافق نیست و ختی خود پدرم هم درباطن موافقن که خیانته.
دفعه ی سوم دیدم برنامه ای دانلودکردن که دوستیابیه و اطلاعاتشو همه رو زده بود حتی متاهلیشو.دوتادختر پیام داده بودن.یکی نوشته بود سلام.یکی هم نوشته بود تلگرام داری؟بنظرتون بابام بهشون پیام نداده بوده و بعد پاک کرده چ این ها هم جواب دادن بعد چندساعت؟
اینم بهش گفتم ،گفت خب انجام داده باشم.خب مامان ببینه.مگه چی گفتم بهشون..چیزی نبوده که و اینا..
بنظرتون به مادرم بعد اینهمه تکرار بگن بهتر نیست؟حق ندارن بدونن؟خودمو جاش میذارم میگم هرچندادم دلبسته ی زندگی وبچه هاش باشه بازم حق داره بدونه.اونم الان که هرسه تامون بزرگ شدیم و مامانم ترس از دست دادنمونو نداره...اگه بفهمه و طلاق بگیرع خوبه.اما اگه بفهمه و بمونه هرروزش توی اون زندگی برای مامانم عذابه..همینجوریش هم مامانم ذهنیت اینکه بابام ادم متعهدی توی اوایل ازدواجشون نبوده روداشته و بابام میگه تو بدبینی.اما بنظرم مادرم درست میگه.بنظرتون به مادرم بگم؟دیگه چجوری بابامو تهدید کنم اخه.دلم به حال مادرم میسوزع که دلم نمیخواد توی سن ۶۰.۷۰سالگی خیانت ببینه و بابام برع با ی جوون خیانت کنه.چون بابام همش ب مامانم میگه من میخوام جوون بمونی.توبایدجوون بمونی.حرفای شعر میزنه.اخه کی میتونه جلوی روند پیری رو بگیره.کسی که سالم باشه و عاشق باشه بخدا که پیری همسرشو هم زیبا میبینه..اول خودم..اما حس میکنم پدر من نگاهش غیر انسانی و جنسیه..نمیدونم شاید مردا یجور دیگن..