یا حسین
مادر و دختر مثل هم بودن😫
من افسرده تر خواهرم بدتر نمی تونستیم بریم دیدن مامانمونم
خیلی سخت بود اون دروان بعدش کرونا اومد
مامانم پیشمادر بزرگم میموند و مام خونه خودمون
تا اینکه بابام رفت و مامانمو برگردوند
خلاصه چند بارم باز خیانتشو گرفتم
تو کل شهر ابرومون رفته بود تو کل مدرسه حرف بابای منو دتتر خالم بود
الان چند سالته ک میگی موقت کرونا مستخدم بهت دست میزده ولی نمیدونستی کار بدی هست ،مگه از کرونا چند سال گذشته ،نهایت پنج سال
انقد سخت بود
اون نظافت چیه مدرسه هم ول کن نبود بخدا اون موقع من اصلا سینا نداشتم ولی نمی دونم چیشد سینه هامبزدگ شدن حتی اون سالپریود هم شدم
مامان و بابام باز اومده بودن باهم زندگی میکردن ولی دیگه هیچی مثه قبل نبود
شوهر دختر خالمم فهمیده بود که با بابام برنامه داشتن
اومده بود در خونمون با ماشین به بابام گفته بود زنتو بیار با ماشین بریم یه جا حرف بزنیم شو6ر دختر هخالم با برادرش تو ماشین بودن بعد بابای بی عرضه ی منم اومده بود خونه میگفت لباس بپوش بریم
سه تا خواهرید؟
نگفتی اون موقع چند سالت بود؟
از این به بعد تاپیک میزنی، کامنتای توی تاپیکتو لایک کن که تاپیکتو گم نکنن.
خب حالا بگو آخر عاقبت اون مردی که تو مدرسه اذیتت میکرد چی شد؟
همونطور که گفتم بابام به مامانم میگفت بیا بریم مهدی دم دره میگه بید بریم تو پارک خرف بزنیم باهم
مامانم قبول نکرد چقدر وون روز گریه کردیم خوب یادمه
تو همون روزا بود که تو مدرسه جلسه اولیا بودکه یه خانوم پلیسدر مورد مسائل جتسی و ازار و. اذیت حرف زد و مامانم اینا اومدن خونه
منم ذهنم درگیر شده بود باخودم کلنجار میرفتم گه بگم اینو یا نه
اخرش شب وقتی مامان بزرگمم خونمون بود قضیه رو به مامانم گفتم
فرداش مامانم اومده بود مدرسه
لایک
عزیزم 😔😔😔چقدر متاسف شدم
منم بلایکید
