خواهر بزرگم وکیل شد الان نزدیک نوزده ساله وکیله و تو شیراز معروفه و حتی خیلی دلش میخواد قاضی بشه
اون یکی خواهرم ریاضی شریف آورد و دانشگاه شیراز هم اورد رتبه عالی
نزاشتن بره شریف گفتن همین شیراز برو
منم که ماشاللع هیچ پ.خی نشدم ببخشید البته اینجوری حرف میزنم
ولی از سوم ابتدایی بهترین مدرسه بهترین رتبه و همچنان تو انواع المپیادهای ریاضی مثل چرتکه یو سی مس و... شرکت میکردم و بقیه المپیاد هارو هم که مربوط به مدرسه میشد دنبال میکردم
خلاصه گذشت و من دهم هم جهشی خوندم از هفتم تا دهم‌تیزهوشان شیراز بودم بعدش بخاطر افسردگی حادی که گرفتم هیچی نشدم،💔
همه چی داشت عالی پیش می‌رفت قرار بود یا دندون بهشتی برم، یا پزشکی تهران یا شیراز قراریبود خیلی قشنگ بشه
دیگه از نظر توانایی هوش و حافظه اصلا مثل قبل نیستم کو اون غزل قبلی که ضرب اعداد پنج رقمیو زیر یک ثانیه جواب میداد کو‌اون غزلی که تو سن سیزده چهاردهس الکی مثل تراکتور تلاش میکرد و فقط چهار ساعت می‌خوابید
چقدر من در مسیر علم تلاش کردم خیلی زیاد از حد سنم و همینو سلام تلاش کردم
بچگی نکردم
ولی تهش پوچ شد
چرا خدا اینجوری کرد
خیلی غمگینم
جدیدا دلم سیاه شده خواهرمو میبینم خوشبختن
یکیش سوار چری تیگو میشه صبح می‌ره دادگاه
یکیش سوار لکسوس میشه می‌ره دانشگاه درس بده
منم مریض افتادم یه گوشه
گاهی حسودیم میشه که در مسیر موفقیتشون ضربه نخوردن💔 امیدوارم همیشه موفق باشن ولی گاهی حسرت میکشم
من خیلی بیشتر از این دوتا تلاش کردم و به ایندم مطمئن مطمئن بودم چی فکر میکردم چیشد اصلا کاش هیچوقت تلاشی نکرده بودم چه فرقی داره اصلا💔
