2733
2734
عنوان

یه مادر بی درک ...بیاین داستانش

117 بازدید | 1 پست

مثلا یه حرفی زد باهام منم جوابشو میخاستم بدم چند کلمه بیشترنگفتمااا سریع گفت بسه بسه هیچی نگو. 

باتعجب نگاش کردم گفتم چرا گفت الان مهمون داریم زشته نشنون یه وقت،

گفتم باشه بعدن میگم .

آخه به خدا یه حرفی بود باید میگفتم مگه نه به ضررم تمام میشودباید از خودم دفاع میکردم . بعد شبش مهمونا رفتن تو اتاق تنها بودرفتم جوابشو بدم واز خودم دفاع کنم دیدم باحالت اخم وبی احترامی بازم هنوز چند کلمه حرف نزده بودم بس کن دیگه چقد حرف میزنی برو اون طرف با دستم اشاره کرد ازم دور شو ،منم گفتم چی میگی من اصلا باتو حرف نزدم میخای باهات حرف نزنم نگو که مجبور نشم جوابتو بدم صداشو برد بالا ولم کن حوصله ندارم نمیخام حرف بزنی زیاد حرف میزنی صد باره این حرف رو تکرار میکنی گفتم دوبارشو بگو؟اصلا اگه صدباره میگم خوب بگو حرفم چی بودهاا ؟ چون کم میاره شروع میکنه فهش دادن وبا صدای بلنددد حرف زدن وآبروی آدم رو میبره  منم تصمیم گرفتم دیگه باهاش حرف نزنم وکلا ساکت شم و هیچچچ وقت بااشاره وکنایه وغیر مستقیم هم حرف نزنم چون دیگه نمیخام زمینه باز شه برای حرف زدنمون واصلا حرف زدن باهاش فایدهای نداره حرف زدن باهاش هر حرفی هیچچچ فایده ای نداره وصدبرابر بیشتر آرامش دارم از حرف نزدن با هاش👌😃🥰

همینجا اعلام میکنم از سگ کمترم از پست ترین سگ هاهم کم ترم اگریک باردیگه با این شخص حرف زدم و به مدت یک ماه هیچ کاری وحرفی باهاش نخواهم زد😒

چطور باید با این مادر رفتار کرد از اولش همین بوده با بی درکیاش

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687