من دیروز ظهر که همه جا خلوت بود ساعت ۱ و نیم ظهر تصمیم گرفتم برم پیاده روی ...
هندسفر رو گذاشتم توی گوشم و توی حال خودم بودم که خواستم خیابون خلوت رو عبور کنم
خیابون چون خیلی خلوت بود دیگه پشت سرمو نگاه نکردم
نصف خیابون رو گذشته بودم انگار یه نفر بهم گفت یه نگاهی به پشت سرت بنداز
صدای هیچ ماشینی هم نمیومد ....
همون ثانیه که برگشتم دیدم یه ماشین با سرعت خیلی خیلی زیاد پشت سرمه همون ثانیه که میخواست بزنه بهم یه ذره فقط یه ذره فرمون رو کج کرد و از نیم سانتی متری من با سرعت خیلی بالا گذشت
یعنی اگه اون یه ثانیه رو توقف نمیکردم که شانسی پشت سرمو ببینم الان یک روز بود که مرده بودم ...
خداااایااااااااااا
دارم فکر میکنم مرگ چقدر میتونه به آدم نزدیک باااااااشه
چقدررررررر نزدیک و مااااا حواسمون نیست
هنوز شوکه ام ...