2752
2734

یه بار تو راه مشهد انگشتری که مادرشوهرم بهم داده بود برام گشاد بود تو دستشویی افتاد. همه خانوما میگفتن به همسرت نگو جنجال به پا میکنه. همسرم خیلی معقول برخورد کرد. خیلی بهش افتخار کردم.

وقتی ارزش‌ها عوض شوند عوضی ها با ارزش می شوند. (گاندی).

قشنگ ترینش اینه زندگیمون رو با عشق شروع کردیم 

با وجود همه بالا پایین ها کنار هم بودیم 

باهم خندیدیم 

باهم گریه کردیم 

ولی دست همدیگه رو ول نکردیم 

با وجود تفاوت نظرها بهم احترام گذاشتیم 

کلی خاطره شیرین باهم داریم

شما ک غریبه نیستین من هر شب دارم مچ خودمو در حال غصه خوردن برای چیزی ک هزار بار گفتم فراموش کردم میگیرم 🥲🖤

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

ما خیلی یهویی و سنتی باهم اشنا شدیم دقیقا موقعی ک قصد کرده بودم اصلا ازدواج نکنم ولی تا دیدمش به دلم نشست چندماهی باهم میرفتیم بیرون تا عقد کردیم  بعد از اینکه جواب ازمایش اومد و مثبت شد تو ماشین بود گفت حالا که همه چی خوب پیشرفته میشه دستتو بگیرم دستمو گرفت و ماچش کرددد 🥺😭😂بعدم وقتی منو اورد در خونمون یواشی بهم گفت دوستت دارم😭😭🤣

وقتی خدا رنگ واقعی بعضیا رو بهت نشون داد سعی نکن دوباره رنگ آمیزیشون کنی!
ما خیلی یهویی و سنتی باهم اشنا شدیم دقیقا موقعی ک قصد کرده بودم اصلا ازدواج نکنم ولی تا دیدمش به دلم ...

آخیی عشقی که در طول زندگی شکل بگیره پایدار تره

چن ساله ازدواج کردید؟!

هنوزم عاشقید؟!

به نظرم اینکه یک آدم برگرده به زندگی مشترکش نگاهی کنه و از زوجیتش چیزی ورای چیزی مشابه جفتگیری حیوان ...

دقیقا خودمم از این قضیه ناراحتم،یه زندگی بدون عشق😔

میشه برای خونه دار شدنمون یه صلوات بفرستی🥺هرکی فرستاد بگه برای حاجت دلش آیت الکرسی بخونم❤️

وقتی دوست بودیم باهم یواشکی شمال یه روزه رفتیم 

یعنی صبح ۵ زدیم بیرون شب تا ۹ رسیدم خونه 🤣

مثلا دانشگاه بودم 

چفدرم گشتیم و خوش گذشت 

الان میگم چجوری این همه راه یه روزه رفتیم برگشتیم 


یکیم دقیقا فردای عقدمون رفتیم شمال 

بابام همش دوس داشت نریم ولی نمیتونست چیزی بگه 

هی شناسنامه رو بهونه میکرد ( چون دست محضر بود ) میگفت یوقت تو راه جلتون رو میگیرن پلیسا 🤣🤣

شوهرم فرداش از صب رفت دنبال شناسنامه ها تو محضر اخر گرفت و اورد بابام دیگه نتونست چیزی بگه🤣🤣

شما ک غریبه نیستین من هر شب دارم مچ خودمو در حال غصه خوردن برای چیزی ک هزار بار گفتم فراموش کردم میگیرم 🥲🖤
خوبارو تعریف کن زیبا

ی روز رفته بودیم بیرون تازه ازدواج کرده بودیم خونه یکی از فامیل های مادر شوهرم خاستم کفشمو بپوشم شوهرم یهو گفت تو نمیخاد خم بشی خودش کفشم رو برام بست پرام ریخته بود 😁

عقد کردیم اولین ولنتاینمون ی باکس بزرگ گل رز برام گرفته بود با یدونه النگو 

اولین تولدم و دومین سومین تولدم که باهم بودیم برام دستبند و النگو.و گوشواره طلا گرفت 

عکس بچگیمو رو گذاشته بود صحفه گوشیش و تو کیف پولش 

اولین بار بعد از عقدمون رفتیم بیرون خیلی خوش گذشت 

اما با همه اینا الان خوشبخت نیستیم 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687