امروز با خانواده همسرم رفتیم بیرون تفریح از همون ساعت اولیه صبح شوهرم عصبی بود و بعد ناهار اومدیم نشستیم دور هم قارچ کبابی درست کرده بودیم شوهرم منو صدا زد که بیا ببر برا خودت و بچه زودتر بخورید تا بقیه هم برسه من رفتم ازش بگیرم یه لحظه یه زغال چسبیده بود به قارچ گرفت به دستش همه قارچارو پرت کرد تو خاک و ب من و بچمم گف نمیخاد بخورید خودشم رفت نشست اون سمت همه اونایی که اطراف نشسته بودن با دلسوزی نگام میکردن و من دوس داشتم زمین دهن باز کنه و من دیگه نباشم
صبور
خب چرا عصبی بود
صبور😔💔
صبوری
این مردا چشونه
صبور
نه عزیزم شما اوکی هستی شوهرت غیرعادی و عصبیه
اسی ببخشیدا یه چیزیو این وسط جا ننداختی خب ذغال چسبیده به قارچ شما چیزی گفتین که عصبانی شدن ؟
امان از دست این مردااا
هیچکدوم نیستی عزیزم فقط بی سیاستی.جای اینکه اینجور وایسی نگاش کنی و همه برات دل بسوزونن وقتی سوخت دستش میرفتی پیشش بهش میگفتی وای بمیرم برات چرااینجوری شد؟ببخش گلم بخاطر من اینطوری شدی.خودش شرمنده میشد پامیشد دوباره براتون درست میکرد.
چرا سیاست زنانه نداری گلم؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
