2752
2734

سال گذشته با یکی آشنا شدم که از ظاهر و اخلاق و کمالات هیچی کم نداشت.

وضع مالیش هم تقریبا همسطح خودمون بود. با پول کارمندی زندگی میکرد.


به شدت هم خانواده دوست بود و هوای خانوادشو داشت.



این بشر از همون نگاه اول دل منو دزدید. اونقدر مردونه و در عین حال دارای ظرافت بود که هنوز از فکرش قلبم ذوب میشه.


اونقدر مهربون و بانمک و در عین حال با جذبه بود که به نظرم هیشکی کنارش پیر نمیشه.



اما مشکلی که وجود داشت این بود که من با سی و چند سال سن به شدت به شدت به شدتتتتتت تحت کنترل پدرم بودم.

شهرمونم به شدت کوچیکه و پر از آدمای فضول.



اون ولی ساکن یه شهری بود که بیست دقیقه فاصله داره با ما.  برای اینکه همو ببینیم من باید میرفتم پیشش تا کسی نبینه یه وقت.


اما مگه بابام میذاشت پام رو از مسیر شرکت به خونه اونورتر بذارم؟


اون آدم هم باور نکرد که من این مشکلو دارم. میگفت مگه میشه ماشین زیر پات باشه و تو این سن و سال بابات بهت گیر بده؟


گفت داری وانمود میکنی تا من سریعتر بیام خواستگاریت


خلاصه این اتفاق و در کنارش بی سیاست بودنای من باعث شد اون آدم بره.



چند ماهی گذشت و به امید برگشتنش جلوی بابام وایسادم. شرایطی فراهم کردم که کمی آزادتر بشم. الان تو شهر اوناکلاس دارم و هرروز دارم میرم و برمیگردم


اما هربارخنجر به قلبم میخوره که دیگه این رشد و این به اصطلاح آزادی به چه دردم میخوره با داغی که به دلم مونده؟


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

خبر ندارم متاسفانه ازش. تو مجازی هم دسترسیاش رو واسه همی چی بسته و دلم میگه شاید ازدواج کرده.

یه زنگ بهش بزن بگو خاستم احوالپرسی کنم یا برو مخل کارش از دور ببینش

تیا : چشمان   دام : مادرم ♥
یه زنگ بهش بزن بگو خاستم احوالپرسی کنم یا برو مخل کارش از دور ببینش

میترسم زنگ بزنم ازدواج کرده باشه و پیش زنش باشه بد بشه براش.
اینطور که اون همه چیش رو بسته بهم این حس رو میده.

محل کارش هم امکانش رو ندارم برم در حدی نزدیک بشم که ببینم حلقه داره یا نه. فقط میتونم از یه خانومی که همکارش هست بپرسم که اون هم خیلی تابلو و ضایعس.

میترسم زنگ بزنم ازدواج کرده باشه و پیش زنش باشه بد بشه براش. اینطور که اون همه چیش رو بسته بهم این ح ...

یه وقتی که میدونی سرکاره زنگ بزن . خدای نکرده نشه برات حسرت ک ای کاش زنگ میزدم

تیا : چشمان   دام : مادرم ♥
حسرت که نشسته به قلبم بدجور... قبلا بهش پیام دادم. جوابمو نداد. حتی شمارمو پاک کرده بود.

یکار برا خودت بکن بپرس ببین کی کنارشه اگه زن نداره یجورخودتو بهش نزدیک کن .

تیا : چشمان   دام : مادرم ♥
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687