من حس میکنم مامانم طاقت خوشیمو نداره تا یکم شاد باشم انکار لج میکنه😒
از دیروز کع رفتم کتابخونه و اونحا رمان خوندم،باهام لج کرده😒میگه من به کمکت نیاز داشتم میخواستم خونه را مرتب کتم و تو برا فرار رفتی کتابخونه😒
امروز از کلاس زبان اومدم خوشحال بودم و داشتم با خنده چت میکردم بعد یهو گفت رو اب بخندی ایشالا😒
الانم با دوستام قرار داشتم،درو رو خودش قفل کرده بود،گفتم یه شال بهم قرض میدی?جوابمو نداد😒
۳ بار رفتم دم اتاق جواب نداد
ممکنه یه مادر خوشی دخترشو نخواد؟
من مامانم ازدواچ خیلی بدی داشته و کلا خیلی خسرت جوونی و ازدواج خوب را داره
میشه حسودی کنه؟؟