همشون مرد رو میپرستن و برای زن ارزشی قاعل نیستن ، من با شوهرم قهرم دو روزه ، امروز مادرشوهرم متوجه شد ، همش میگه زن باید اینطور باشه اونطور باشع باید صبور باشه ، بعد من شوهرم به شوخی گفت میخوام برم پیش زن دومم ، منم به شوخی گفتم گ،،،وه میخوری ، مادرشوهرم برگشته چشم در میاره میگه دفع اخرت اینطور حرف میزنی مگه بی ادبی ، ادم باید اخترام مردو نگه داره ، گفتم اگر مرد شوخی بد نکنه احترامش نگه داشته میشه ، گفت زن اگر بد نباشه مرد سراغ زن دوم نمیره ، بعد من اومدم براش توضیح دادم گفتم شوهر من ادب نداره زبونش خوب نیست بی ادبه ، میگه هر چی باشه مرده غر غر نکن قهر قهرو نباش و کلی کنایه های دیگه ، بعد بهش گفتم زن این دوره زمونه بر میگرده به جد و اباد مرد فحش میده ، پسرت حالا یه زن خوب پیدا کرده ، درومود گفت پسر من زنای اونطوری رو نمیخواست ، اگر شماها مومن نبودید ما پامون دم خونتون نمیزاشتیم ، منم گفتم اگر پسرت اینطوری خوب خودشو نشون نمیداد منم نمیخواستمش ،، برگشته میگه زن باید زندگی حفظ کنه مرد هر چی میخواد باشه ،، چشمشو در میاره عصبانی میشه میگه حق نداری با همچین دخترایی میگی بگردی اصلا حق نداری این رفتارهارو یاد بگیری ،،، خیلی ناراحت شدم همیشه همینطورن دخالت میکنن من همیشه تمام توانم گذاشتم مشکلاتمون از در خونه بیرون نره ولی شوهر احمقم اینطور کرد و مشکلات اینطور بیرون رفته هر موقه مشکلی پیش میاد زنگ مادرش و یا پدر من و یا مادرم میزنه ،،، خیلی خستمه دلم میخواد طلاق بگیرم ولی از ابروریزی پشتش میترسم این خانواده زنهاشون زبونشون خیلی خطرناکه ، ابرو برات نمیزارن ، اینجا هم شهرستان کوچیکه ، واقعا خسته شدم کاش هیچوقت اینا نمیومدن خواستگاری من ،افتادم تو یه چاهیی که فقط باید بسوزم و بسازم و اینطور زبون زشت شوهرم و خانوادش تحمل کنم ، خدا به حق حضرت زهرا ازشون نگذره حلالشون نمیکنم امیدوارم هر چقدر نیش و کنایه خوردم تو دنیا و اخرت سرشون بیاد