خانواده خودم یه شهر دیگن خانواده شوهرمم یه شهر دیگه، حالا ما دیر به دیر همدیگرو میبینیم، من یه پسر ۵ساله دارم که خیلی شیطونه بخدا خیلی هم کنترلش میکنیم، بابام رابطش با بچه خوب نیست میگه بچه هیچ حرف نزنه شیطونی نکنه خیلی حساسه😑😫😫😫😣بخدا دیوونه شدم از دستش، همین یه نَوه رو دارن فقط، ایندفعه پسرم کاریش نداشت والا بابام از یه جا دیگه ناراحت بود سر بچه من خالی کرد🥺گرفت زدش محکم زد تو سرش🥺😭😭😭منم جواب بابامو دادم، بخدا تو راه تا بیایم خونه شوهرم اینقدر بهم غُر زد گفت اگه بابات یه دفعه دیگه کاری کنه من میدونم و بابات😑اینقدر گریه کردم، خونه مادرشوهرمم عید رفتیم که دعوامون شد😣😑البته با من دعواش شد اونم سر یه چیز دیگه وگرنه مادرشوهرم خیلی نوه دوسته، بخدا دیگه گفتم هیچ جا نمیرم نه خونه مامانم نه مادرشوهر🥺😔آدم تو خونه خودش باشه خیلی بهتره والا آرامش داری بخدا