بچه ها ادامه تاپیک قبلم رفتم ب نامزدم(دوستم ) زنگ زدم گفتم من مهربمو نمیبخشم گفت مگ قبول نکرده بودی گفتم نه اگرم قبول کنم حق طلاق حضانت بچه و غیره با منه گفت نه یعنی چی حق طلاق با تویه گفت من بخاطر مال اموال نمیگم مهریتو ببخشی بخاطر مادرم مهربتو ببخش ک دیگ اون داستان ک با قبلی پیش آمده با تو پیش نیاد گفت من مادرم و خانوادم میشناسم شر میشه. بعد گفت مادر خودمم مهریشو ب بابام بخشیده گفته نمیخام.گفتم پس باید نصف بدنت دست پات مهرم کنی منم میبخشم خندید گفت یعنی چی نمیخوام بعد گفتم با قاضی پس هماهنگ میکنیم میگیم الکی بگه مهریمو بخشیدم گفت فعلا راجعب این مسایل زوده حرف بزنیم بعدا حرف میزنیم این حرفها بهش گفتم جهیزیه ام نمیارم گفت باشه قبول
قسم خورد ک من خیلی دوست داره گفت با نفر قبلی بعد دوروز پیامش جواب میداده بخاطر شرایط کاریش ولی گفت برای تو وقت میذارم دوستت دارم اگرم گفتم ببخش بخاطر مادرم میگم من شرایطشا ندارم با بغض گفت شرایطم اینه حق با تویه .ولی بچه ها وقتی بهش میگفتم اینارو بغض کرده بود قشنگ معلوم بود ناراحته.حتی گوشی قطع کردم گفتم درد هم نمیخوریم زنگ زد خودش😔