کنار جاده ی روستا که بودم داشت بارون میومد و با صدای بارون انگار خودِ خدا داشت صحبت میکرد برامون....تموم دَر و دیوار این دنیا نشونه ی خداست که داره باهامون حرف میزنه تا ما دلمون نلرزه و بدونیم تنها نیستیم...باید حقیقت ها رو ببینیم تا متوجه بشیم خدا چقدر هوامونو داره...بچه ای که سرما خورده و بستنی براش ضرر داره اگه از مادرش بستنی بخواد اونو بهش نمیده چون میدونه براش ضرر داره و از همه بیشتر به فکرسلامتیشه و وقتی خوب شد 10 تا بستنی بهش میده.....قطعااگه خداچیزی رو به ما نمیده چون خِیر ما رومیخواد و محاله خدایی که عاشق ماست ما رو خوشبخت و خوشحال نکنه....
لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ ۚ وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ
برای هر اتفاقی وقت معینی است و به زودی آگاه میشوید..
![](https://s3.ninifile.com/statics/forum/editor/images/2024/5/c625e3ad-2a87-43dd-90fa-ce3738d62435/2dbb2818-4941-4c1f-8d09-fa4405521a04.jpg?width=300&quality=65&crop&bgcolor=white&autorotate=true)