زن داداشم و داداشم میخوان برا چند ماه بیان خونم چطور دست به سرشون کنم؟!

داداشتون اون موقع که رفت بدون اجازه ی پدرش ازدواج کرد حرمت ایشون رو از بین برد ، شما چه میدونی خانواده ی زن داداشتون چجور آدمایی هستن فقط تروخدا خودت رو جلوی پدرت بده نکن و حواست به پدرت باشه الان هر کس به فکر شرایط خودشه چه بسا داداشتونم داره همینطور رفتار میکنه و اصلن براش مهم نیست زندگی شما

عزیزم خودت بهتر میدونی ولی اگه احساس میکنی برادرت الان خیلی تو سختیه و واقعا سختشه سعی کن پدرتو راضی کنی غیر مستقیم بهش به اندازه ی پولی که برای رهن کم کمک کنه بگو دلم براش میسوزه و اگه میشه یکم کمکش کنیم. البته بازهم خودت نسبت به شناختی که از خانوادت داریو شرایطتتون بهتر میدونی چی درستا و یا غلط

آره همون ، زنه داداشتون دنبال کسی بوده که خرج بچشو در بیاره والا با این حجم از ساده لوحی برادرتون بچه ی زن داداشتونم بزرگ شه زنش دنبال بنام کردن مال و اموال پدر شما برای بچشه، تونسته روی افکار برادر شما سوار بشه دیده برادرتون راحت گول میخوره پس خیلی مراقب باش چون برادرتون الان دیگه خودش نیست یکی نشسته زیرپاش بهش میگه چیکار کنه چیکار نکنه

اول بگو با دوستام میخام برم مسافرت یا اینجوریم نشد بگو حوصله بچه ندارم

بگو نمیتونم اشپزی کنم .امتحان داری.یا کلاس داری بیرون

یکی از اقوام ما اینجوری ازدواج کرد 

ولی زنه خودش کار میکرد و درآمد بالا داره 

بچه هاشم حقوق همسر اولش میرسه بهشون و مشکل مالی ندارن ولی خب پسره از دو تا بچه خانوم هم مراقبت کرد و زندگی خوبی دارن

هرچیه زیر سر اون زنست هیچ آدم حسابی ای بدون اجازه خانواده طرف قبول نمیکنه که ازدواج کنه، فقط خدا میدونه ولی اونجور که با عقل آدم جور در میاد اینه که احتمال میداده پدرتون با ازدواجشون مخالفت میکنه خواسته تو عمل انجام شده قرارش بده و بعدم به زور خودشو بچپونه تو ظرف عسل

عزیزم خیلی از زن ها با اقواگری و لوندی مردها رو خام میکنن راهشو بلدن! دنیا خیلی پیچیده اس و آدما خیلی زرنگ شدن و شناخت روشون خیلی سخت شده آدم باید حواسش به خودش باشه 

وای نه قبول نکن اصلا خودتو قربانی نکن واقعا بتوچه بگو چرا بی فکری کزدی اول فکر خونه میبودی بعد زن میگرفتی وقتی بدون اجازه باباتم بوده