چه تجربه/خاطره ای رو تا عمر دارید فراموش نمیکنید؟چرا
( ...شاد یا غمگین فرقی نمیکنه:))
چیزیو بزور از خدا نگیر
غمگین خییییییییلی زیاد دارم
غرق شدن بابام
اینکه موقع نوجوونی فقط به درس فکر میکردم دنبال حواشی نووجونی نبودم الان موفق تر بودم. استرس گذشته عذابم نمیداد
مامانم توسن ۱۷ سالگی به زور شوهرم داد یادمه همسرم میدیدم حالت تهوع میگرفتم .من بچه بودم هنوز عروسک میخریدم
حتی شب عروسی نزاشتم بهم دست بزنه بعد عروسی هم خونم جدا کردم
همیشه غصه دارم چرا انقد زود توی درد سر زندگی منو انداخت
سر بیماریم
خیلی عذاب کشیدم.از خیلی چیزا عقب موندم
خاطره ی خندیدن با دوستم کنار دانشگاه... تا حدیکه افتادم تو جوب
نوجوونیم حدود ۱۶ سالم که بود واسه یه موضوعی خیلی خریت به خرج دادم و اصلا فراموش نمیکنم ولی خب تجربه شد که دیگه اشتباهمو هیچوقت تکرار نکردم
دهن رو ببند. به کسی ربطی ندارخ تو کی هستی از کجا اومدی زندگیت چی بوده. صداقت خوبه ولی معنیش افشاگری درباره خودت نیست. بذار مرموز بمونی و هر کسی فقط ی چیز دور و سر بسته بدونه ازت. همیشه هم سر سنگین رفتار کن همیشه و با همه کس محترمانه و سر سنگین. نه غیر اجتماعیااااا فقط محترمانه و سرسنگین.
عموم مریض بود بخاطر کرونا ۲ سال ندیدمش و فوت کرد..دوس دارم برای بار آخر ببینمش🙃
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
تاپیک های به روز شده
10 ثانیه پیش
10 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
