چند سال پیش میگفتم میخوام بشم روانشناس
یه عمه داشتممیگفت نه نمیتونی
هیچ وقت از ته دل ناراحت نشدم بخاطر حرفاش
ولی یه رور گفتم خدا اگه منو دوست داری بزار به آرزوم برسم
اون رفت انسانی دخترش
کنکور دادی هیچی نیاورد
درصورتی ک ازاد داشتم روانشناسی میخوندم
تو دلم موند بهش بگم دخترت ک سنگشو به سینه میزدی الان هیچی نیست جز یه پخمه
هرجا نشسته گفته دوست داشتم ماهلی دخترم بود.