بیاید داستان زندگی زنایی رو بگید ک تو زندگیشون جسارت ب خرج دادن و کلا زندگی رو کن ف یکون کردن

هنر نکرده 

چون دیدم نوشتی اموالشو بالا کشیده اینو گفتم 

پست بعدیتو خوندم حالا میگم هنرمنده ایشون✌️

دوستم از همسری که همیشه کتکش به راه بود طعنه مییزد خوردش میکرد جدا شد رفت دوره ارایشگری گذروند با وجود مخالفت شدید خونواده از شاگردی شروع کرد خیلی خیلی زرنگ بود مشتری ارایشگاش براش یه همسر خوب پیدا کرد باهاش ازدواج کرد ایشونم حمایتش کرد الان سالن بزرگ زده دوره پشت دوره تو کشورهای مختلف تو چهار سال بیا و ببین یه خونه از صفر ساختن امروزی و شیک 

همکار مامان دوستم معلم بود.درامدشم زیاد نبود بنده خدا ولی با باقیمونده درآمدش پس انداز می‌کرد و ازین قفل های کوچیک دستبند طلا میخرید هر چقدر پول داشت.همه اینو مسخره میکردن میگفتن اینم شد پس انداز آخه؟برو پولاتو جم کن طلا درست و حسابی بخر،اینا به چه دردی میخوره.ولی این خانومه ناامید نمیشد و همینجوری به همین جمع کردنی کوچیک ادامه می‌داد.تا وقتی که قرار شد خونه بخرن و شوهرش پول کم داشت.به خانومش گفت تو بیا بانک ضامن من شو کسری پول خونه رو وام بگیرم.خانومه هم یه دفعه دو کیلو از همین قفل دستبندا رو کرده و گفته اصلا لازم نیست وام بگیری به پولای خودتم احتیاجی نیست خونه رو من میخرم با پس اندازم و واقعا هم خریده.به نظر من خیلی زن پرتلاش و قوی بوده که پا پس نکشیده و به راهش ادامه داده

مامانم اسطوره بود پدر مادرش کلأ طردش کرده بود هیجارو نداشت بره بابامم خیلی بی نهایت اذیتش میکرد اما ما ۵تا بچه رو انقدر دوست داشت ک موند و جنگیدتا اخر عمرش بابامو ول میکردی هرروز میخاست ی دنگ خونمونو لبخشه ب عمو و عمه هام ولی مامانم مثل ی شیر از اموال بابام محافظت میکرد خودش ی تنه نذاشت خونمونو بگیرن بد رفتنش بابام خیلی بی پول شد هممون افسرده و داغون زندگیمون پاچید هیچوقتم نفهمیدیم حتی اگه داریم نفس میکشیم از صدقه سر کیه منظورم از نفس زندگیه راحته همیشه بهش پشت کردیم اذیتش کردیم خدا ازمون نگذره 

اره هرچی تو زندگی قبلیش نداری و توسری خور بود الان بیا و ببین مثل ملکه ها زندگی میکنه 

بله

من خودم از وقتی دوستم اینو گفته هر ماه یه مبلغی میزارم کنار و طلا آب شده میخرم