دوران عقدیم،عروسی دعوت شدیم،پنجشبنه شبش،بعد ما تهرانیم و عروسی شهرستانه،پنجشنبه هم امتحان دارم ده صبح و در صورتی میتونم منم برم که همسرم منتظر بمونه تا من امتحان بدم بعد راه بیفتیم که ساعت سه و چهار ظهر برسیم(دانشجوام)
حالا به همسرم اینو گفتم گفتش من چهارشنبه شب میرم که پنجشنبه مرخصی دارم خراب نشه،اگه روز راه بیفتم تایم خوابم بهم میریزه،
منو بگو،یه لحظه دنیا برام تیره و تار شد😐
حداقل یه تعارف میزدی مرددد،میگفتی میمونم باهم بریم…
بعدش بهش گفتم که ناراحت شدم،طلبکار شد و دیگه هی گیر داده منتظر میمونم باهم بریم،ولی نمیرم دیگه،برام هیچ ارزشی قائل نشد اولش…
خانومایی که همسرتون براتون ارزش و احترام قائله و اولویتش شما هستید،بهتون خیلیییی تبریک میگم و براتون خوشحالم ،شما زندگی رو بردید🌹
قسمت من که نشد هر چند خودم رو لایقش می دیدم😅❤️
میگما خوبه نی نی سایت هست ادم گاهی درد دلش رو بگههه