میدونی جو خانوادگی تون این شکلیه شما هم نگو
شماهم ۵ ماهگی بگو
نه چرا ضایع باشه ما هفته ی ۱۰ گفتیم به بقیه.
والا منم مخفی میکنم تا ضربان قلب و نزدیکای جنسیت
خب ممکنه چشم بخوری
سر بچه اولم چهار ماهگی گفتم همه حمله که چرا زود بعد عروسی بچه اوردی و خونه نداری و میذاشتی اول خواهرت بچه دار بشه بعد
بچه دومم دو ماهگی گفتم همه حمله که وای بی پولی (همسرم کارگاه کفش داره درسته خونه نداریم ولی درامدمون خوبه)بچه میخوای چیکار تو بلد نیستی بچه داری کنی بچمو تو ۱۸ هفته از دست دادم و وقتی اومدن دیدنم بیرونشون کردم گفتم برید بیرون برای چی ا‌مدید از چیزی که ناراحت بودید و خدا ازم گرفت حالا وقت شادیتونه قسم خوردم اگر مجدد باردار شدم تا روز زایمانم نذارم حتی مامانم بفهمه
من تا چهار ماهگی نگفتم دیگه خودشون متوجه شدن بنظرم نگو فقط به خانواده خودت بگو
تا سه چهار پاهگی نگو بذا جاش محکم شه
منم بچه می‌خوام دعا کنید خدا بهم بده
من سر اولی ذوق داشتم زودی گفتم
ولی دومی رو تا ۴ ماهگی نگفتم
تازه خواهرشوهرام میگفتن میذاشتی دیرتر میگفتی چشمت نزنن
من همون روز اول به همه گفتم اصلا دلیل پنهان کردن رو نمیدونم بچه ای بخواد سقط شه خدای نکرده میشه ربطی نداره کسی بدونه ندونه مثلا خانمه سقط کرده بود مهمونی هم دعوت بود گفت داشتم میمیردم مجبور شدم کمک کنم فلان گفتیم چه بی ملاحظه گفت آخه هیشکی نمیدونسته حامله بودم خب چرا کسی ندونه بنظر من که کار درستی نیست پنهان کنی
ببین بعضیا هعی دارن دخالت کنن و حرف بزنن
مثلا تا چهار ماهت شه هعی منتظرن بری سونو ببینم جنسیت چیه بعدش زخم زبون ایناشون رو تحمل کنی
من دومی رو گذاشتم جنسیت معلوم شه بعد گفتم چون اصلا حوصله نداشتم هعی بپرسن بچت چیه اون چند ماهم هعی بهت دقت کنن چه ویارایی داری
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
