آره دوسش دارم ولی الان ازش ناراحتم
ببین جنس دوست داشتنه تغییر میکنه وگرنه کم نمیشه ، اوایل تو اوج نوسانات هورمونی و جنسی هست پس شدت علاقه و اون عشق آتشین زیاده هم جاذبه جنسی هست هم یه آدم جدیده که میخوای بیشتر بشناسیش و دوسش داشته باشی ، شاید یه دورانی بشه بعد از عروسی حس کنی دیگه این آدمو زیاد دوس نداری ممکنه با خودت بگی شاید این نیمه گمشده و عشق زندگی من نبوده ، شاید فک کنی ازش خسته شدی یا دیگه نمیخوای متاهل باشی البته دز این احساسات کمه ها مثل افسردگی بعد از زایمانه که باید مراقب باشی با افکارت به نوازادت آسیب نزنی ، تو هم باید این دوران و بگذرونی و با حرفا و افکارت همسرت رو نرنجونی ،
بعدش به یه پختگی از عشق و دوست داشتن میرسی اون موقع حس میکنی که احساساتتون به یه بلوغی رسیده و از این عشق آسوده خاطر میشی که همیشگیه ، چون تو خیلی از شرایط زندگی نمود پیدا کرده ، دیدی که تو روزهای سخت کنارته با هم از سختی ها و رنج ها گذر کردید با هم تلاش کردید با هم ساختید با هم لذت بردید اون موقع هست که با خودت میگی خب من الان یه آدم بالغ و پخته ام اونم همینطور اما عشقمون مثل احساسات نوجوون ها وابستگی و احساسی نیست یا مثل فیلم ها همیشه رمانتیک و جذاب نیست ، بلکه احساسات و عشق ما هم مثل خودمون بالغ و پخته شده و برای یه عمر زندگی آماده ست و کفاف میده (البته که باید هرروز تلاش کنید برای ارتقا سطح این احساس )
راستی تمام این احساسات مثل سیکل پریودی فراز و فرود داره در هر روز جدید شاید احساس متفاوت تری از روز قبلت داشته باشی اما در آخر و در تمام این راه یه حس قلبی و درونی هست به سمت او کشیده میشی و نمیذاره دور بشی از این حس