شبا که میاد خونه انتظار داره همه جا تاریک و سکوت باشه بخوابه صدای بچه در نیاد (۵ ماهشه)رانندس کلی ظرف و فلاکس اینام میبره که شبا مجبورم بشورم الانم هیچ نمیزاره سفره شام جمع شه برگشته میگه سریع دیگه خوابم میادا گفتم خب چیکار کنم خواب بچه دست منه توام بس منظمی من باید هرشب دوساعت واسه تو رخت و لباس و ظرف جمع کنم بشورم برگشته میگه اره خوبه برم شهر غریب راحت (پدر و برادرای من شهر دیگه کار میکنن)منم گفتم حداقل سرکوب میزنی مستقیم بگو جوابتو بگیر شغل اونام اونجوریه دقیقا مثل تویی که پشت فرمونی صب تا شب هربار هرچی میگم هی میگه خوبه برم شهر غریب فلان منم گفتم هربار میگی خوبه خودت و خانوادت پشت میز نشین نیستین