من ۱۸سالمه اوضاع مالی خوبی داریم از بچگی توی جنگ و دعوا بزرگ شدم هیچوقت محبت نکردن بهم ولی همیشع هرچی داشتم بابقیه تقسیم میکزدم خوش اخلاق بودم عاشق خانواده پدر مادرم بودم کم کم مامانم از داداشم حمایت کرد اون شد رئیس خونه و دیگه با بابام دعواشون میشد همو میزدن وحشتناک بود.
دوووم اوردم تا الان ک داداشم ازدواج کرد با ما قطع ارتباط کرد روحیم خوب شد ازاد تر بودم شاد تر بودم
مامانم خیلی ارومه افسردگی گرفته بازنشسته فرهنگیانه
با خانواده پدریم قطع ارتباطیم دعوامون شده
توی عید زنداییم تهمت گردنبند زد بهم تاپیکش هست بخونید
خیلی خستم الان
همه ازم سواستفاده میکنن احساس میکنم
میخوام غوض شم
ی شهر دیگه زندگی میکنیم دور از خانواده هامون
یک روز درمیون توی کتابخونع هستم کنار دوستام
ولی میخوام رفتارم و حرفام عوض شه اینقدر اذیت نشم
:)))) 💚
