2733
2734
عنوان

فشار زیادی رومه از سمت همسرم

334 بازدید | 18 پست

بچه ها خسته سدم از زندگی ..یعنی خستم کرده از زند.ی هر روز یک مدل ازار روانی بهم میده ..تا میبینه با بچه با هم میخندیم و خوشیم تا قشنگ زهر مار نکنه همون لحظه ول کن نیست ...بعد فقط این نیست ک ،توی زهرمار کردنش حتما باید ب مادر من یا فامیلم توهین کنه ...جالب تر ک با کسی هم رفت امد نداره ..و کسی هم خونمون نمیاد ولی سرش تو زندگی بقیه است ...طوری ک به خاطر این موصوع داداشش باهاش قطع ارتباط کرده .....زن قبلیش هم ازش جدا شده ...امروز میخواستم با بچه برم پارک .گفت کجا گفتم پارک ..گفت من میبرم ..گفتم من میخواستم برم پارک ..بعد تو میدونی میگی من با بچه میرم ....

بهش گفتم میخوام برم پارک تا یک دقیقه نفس راحت بکشم و نبینمت ..طوری شده ک رگ های معزم انگار دارن منفجر میشن ...هر روز هروز ...الان اومدم پارک نشسته ام ..سرم گیج میره از صبح ..حالم خوب نیست ...

یه تاپیک بود گفته بود چرا بعد از ازدواج پسرفت میونیم ...یاد خودم افتادم ک حلقه ارتباطم خیلی خوب و قوی بود ..اجتماعی بودم استقلال مالی داشتم ..اعتماد بنفسم بالا بود ....الان چی هبچی ندارم ...تا میخوام جایی برم افرادی رو ببینم .انقدر حالم رو بد میکنه ک حتی وقتی ازش دور میشم و توی جمع دیگه ام حالم خرابه و اونطور ک باید نرمال رفتار نمیکنم ...خوب مسلما روی بچم هم تاثیر میگیره ...


اومدنی پارک بچم شالم رو گرفت ک نرو ،انقدر تحت فشار بودم ک گفتم خیته شدم از دستتون ..میخوام برم ...خیلی بد گفتم ...

مرا هزار امیدُ هر هزار تویی💚خدا💚

تنها دلخوشیم تو زندگی بچمه ..بعضی وقتا میخوام با بچه تنها باشم بریم بیرون اونم نمیتونه تحمل کنه ...امروز تو بازی با بچه ،برگرده بهم چی بگه خوبه ؟،میگه این کار رو کنی ،منم از این ب بعد از تو خانوادت جلوی بچه بد میگم ...

مرا هزار امیدُ هر هزار تویی💚خدا💚

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

چجوری زهر میکنه؟ نمیزاره شما با بقیه در ارتباط باشید؟ اگه میتونی یسری کلاس ها و جاهایی برو که عمومی و با ادم ها در ارتباطی اینجوری حالت بهتر میشه یا اگه دوست داری قرار بزار باهاش ماهی دوماهی یکبار

انقدر حالم گرفته شد ...

الان دوست دارم با یک اقایی ارتباط داشته باشم تا این همه فشار روم کم تر بشه و اروم بشم ...خدا ازش نگذره همه چیم رو ازم گرفت ..فقط وقتی ارومه ک من رو تو حال ناخوشی ببینه ...از دستش روزی ۸تا قرص اعصاب میخورم 


مرا هزار امیدُ هر هزار تویی💚خدا💚

خدا به دادت برسه 

منم با یه خردادی مودی اینجوریم الان داشت ماشینشو‌میشست وسواس میگه چرا نگا میکنی بیا توام دستمال بکش گفتم والا تو ک کار مارو قبول نداری برا چی بیام که برگشت گفت اره من شانس ندارم و این چرندیات...نمیدونم والا الان میخام اینقدر بد باشه ک بزارم برم با دلیل ...یه خونه مادرمو برام حسرت ب دلم کرده که برم و یه هفته بمونم تازه الانکه بچه نداریم داشته باشیم بدتر میکنه کثافط 

چجوری زهر میکنه؟ نمیزاره شما با بقیه در ارتباط باشید؟ اگه میتونی یسری کلاس ها و جاهایی برو که عمومی ...

همین دیگه مثلا میخوام با دختر خالم ارتباط بگیرم تا حالم بهتر شه بچه هامون هم با هم اوکی اند ...الان برگشته گفته من هیچ کدوم رو قول ندارم .روش دختر خالت و زن های خانوادتون رو قبول ندارم ...حسابشون هم نمیکنم ...با داد ها ...خوب من چجور ارتباط بگیرم ...مه نمیگذارم کسی از قوامت بیان خومون ..از مادرم بد میگه ...توهین میکنه درصورتی ک من توهین نمیکنم ...فرهنگسرا اسم بچم رو نوشتم ..هر وقت میخواییم کلاس بریم به جور بحثی رو پیش میکشه از خودم و خانواوه و توهین میکنه ،ک حتی کلاس میرم و به ظاهر میخندم ولی حالم واقعا بده و اونطور ک باید نمیتومم ارتباط بگیرم چون حال بدی پیدا میکنم ..من تحملم بالاسا ولی دیگه این بیشعور از حدش گذرونده

مرا هزار امیدُ هر هزار تویی💚خدا💚
شکاکه؟

نه،ولی متوهمه تاپیکای قبلم رو ببینی متکجه میشی .و اینکه اصلا نمیتونه حال خوب من رو ببینه ...من یه زمانی ب خانوادم میگفتم فکر میکردن اشتباه میکنم الان خودشون همین حرف رو میزنن

مرا هزار امیدُ هر هزار تویی💚خدا💚
خدا به دادت برسه  منم با یه خردادی مودی اینجوریم الان داشت ماشینشو‌میشست وسواس میگه چرا نگا می ...

هیچ وقت بچه دار نشو ..اگه من بچه نداشتم یک لحظه هم کنارش نمیموندم ..دیروز کلا خونه مامانش بود دوتا  خواهراش با اینکه ازدواج کردند ولی خونه مامانشدن زندگی میکنند شوهراشون هم تو خونه خودشون ..خوشیش رو کرده ‌.اومده خونه کنترل کار نکرد چنان دادی راه انداخت ...بچم داشت میخوابید..فکر کن تو ضمیر ناخودگاهش ثبت میشه ‌...اخر امروز متوجه سدم باتریش تمام شده بود عوض کرده عوضی ....یه مدته فکر این ک با یه مردی ارتباط داشته باشم ذهنم رو درگیر کرده 

مرا هزار امیدُ هر هزار تویی💚خدا💚
😐😐😐چه ربطی داره ک حالا اقا باشه؟ با اینحرفت مشکوکم بت

بله اقا میخوام ک باهاش راحت باشم .چون مودبه و با احترام برخورد میکنیم ..مثلا چه مشکوکی مهمه مگه

مرا هزار امیدُ هر هزار تویی💚خدا💚
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2762
2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز