امروز عمم اومد خونمون امروز
گفت دخترم یه خوابی دیده راجب بابات
گفت دخترم خاب دیده بابات تو آتیشه و نمیزارن از اتیش بیاد بیرون
گفت بابات جاش خوب نیس بدبخت
من گفتم خدا آبرو بندشو نمیبره، بابام حتی اگر اون دنیا جاش بد باشه خدایینکرده، هیچوقت نمیاد ب خواب کسی
بعدم بهم گفتم من از بابات انقد بدم میاد ک براش فاتحه هم نمیخونم