یعنی اعصابم اینقدر خورده حالم بهم میخوره از دختر عمم زنیکه عفریته تا دیروز سگ محلش نمیداد باباش ننه خرشو کتک میزد میترسید تند تند شال و کلاه میکرد میومد خونه ما سالی یه مانتو میخرید سلام کل سال همونو میپوشید یه مسافرت آدمی بابا من بردشون از وقتی شوهر کرده شوهرش پولدار از کار در اومده البته که پدر شوهرش پولدار بوده جواب سلام منو نمیده تخم حروم بعد از دو سال که یه زنگ نمیزد به داییش چی شده ما اینارو دیدیم خواستم باهاش رو بوسی کنم نه حلما جون نه من مریضی ویروسی گرفتم نمیتونم باهات روبوسی کنم یه نگاه به مادر من نکرد! یه تعارف نکرد مارو خونش