سلام ،من ۲۵ سالمه و دوست پسر دارم،
مشکلم این هست که بابام سه شنبه شب منو تو ماشین دوست پسرم دیده و به مامانم گفته نذاره برم بیرون😂😂😂😂انگار من بچم و خیر سرم دارم مهاجرتم میکنم
من نمیدونم واقعا الان راه درست چیه ،اینکه جنگ و دعوا کنم یا حرف بزنم یا چی
ببینید خانم ها من میدونم دوست پسر داشتن تو خیلی از خانواده ها عرف نیست و ممکن هست با خودتون بگید چه دختر پررویی هستم
اما واقعیت این هست من نمیتونم صبح تا شب تو خونه بشینم و با هیچ پسری هم کلام نشم دختر بچه دبیرستانی نیستم ،دیگه ادم های خیلی بسته و سنتی هم دختراشون و بچه که هستن شوهر میدن ، یعنی به این درک رسیدن ادم ها تا یک سنی میتونن تنها بمونن، بعد پدر دکتر من این مسئله و نمیتونه هضم کنه،
بیشتر از این موضوع ناراحتم که پدرم حتی با من صحبت نکرد در این موضوع و کامل منو ایگنور میکنه،میتونست بیاد با خودم حرف بزنه
و الان حس میکنم هم من از اون هم اون از من بدش میاد و نمیدونم چطوری بهش بگم این حرفارو