خونه ما دو واحدی هس پذیرایی ما چسبیده ب اتاق اونا. ، شوهرش انگار اومده خونه دیده زنش بچه کوچیکو گذاشته رفته
الانم ی دعوای شدید کردن صداشون تا کوچه میرفت
شوهرش میگف تو کدوم گوری میری فلانی چرا هرروز بهت زنگ میزنه
زنش میگف خجالت بکش اون زن زندگی داره ، شوهرش میگف گ و ه خوردی هرجا بری دنبالت میام حق نداریدجایی بری
میرم از گوشیت پیرینت میگیرم
زنه هم گریه میکرد ، نمیدونم کدوم خطاکاره یا نه
ولی تنم داره میلرزه کاش شوهرش چیزی نفهمه اون بچه گناه داره ، ای وای چرا زمونه اینطور شد😔😔