داستان دوستمه تایپ کرده بود فرستاد برام منم کپی کردم گذاشتم اینجا البته خودش رضایت داره
میخوام داستان خودمو بگم که همه جوره پای یه آدمی موند که لیاقتش رو نداشت یک سال بود از دوستی ما میگذشت ما مجازی دوست بودیم یا به اصطلاح امروزی لانگ دیستنس همه چی خوب می گذشت تا این که من درگیر درسام شده بودم نمیتونستم زیاد به این آقا توجه کنم یه روز ایشون مست میکنن و برای من داخل واتساپ یه سری از عکسایی رو میفرستند که شرم آوره عکسارو که باز کردم دیدم این آقا با دوست دخترش لب..میگرفتن چیزی نگفتم فقط بلاکش کردم حال روحیم خوب نبود اما چون درگیر باشگاه و کلاس و مدرسه بودم زیاد به دنبال آشتی و اینجور چیزا نبودم خلاصه یه روز که رفته بودیم شمال خونه ای مادربزرگم دیدم یکی با یه شماره ای ناشناس پیام داده خودش بود بهم گفت که ببخشید من اشتباه کردم اون دختره اصلا دختر پاکی نبود بخشیدمش بعد از شیش ماه بعد بخاطرم اومد تهران دیدمش همونی بود که میخواستم البته از نظر ظاهري همینطوری روزا میگذشت مثل یه آدم مودی رفتار میکرد گذشت و گذشت اومد خواستگاری ما قبول کردیم و سريعا رفتیم سراغ کارای عقد و اینجور چیزا ما عقد کردیم و من دوباره متوجه شدم این آقا هنوزم با اون دختره حرف میزنه