من خیلی تیزم
مچشونو از یه طریقی گرفتم بعدش به مادرم گفتم
ولی چیزی نگفتیم سکوت کردیم گفتیم انشالله خیرشو ببینن و موفق باشند
متوجه شدم شریکی با یکی از دوستاشون پیدا کردن
شوهرش مهندس عمرانه موقع کندن زمین و... یه مکعب طلای خیلی بزرگ پیدا کردن
بعدشم یه بار نقشه گنج داشتن تو یه جنگلی نزدیک های استان فارس زیرخاکی پیدا کردن اینارو من نامحسوس از یه طریقی اطلاعاتشو درآوردم
بعدش متوجه شدم با یکی از زنای همسایشون دست به دست هم دادن زدن تو کار مواد فروشی و فروختن مشروب!
خیلی عجیب وضعشون عوض شد یهو منم شک کردم و اطلاعاتشون درآوردم
خواهرم زرنگع نه وسایل خونشون عوض کرد نه خونشون نه ماشینشو ولی از نظر وضعیت و گردش هاشون متوجه شدم مثلا تا رسیدن به پول اولشون رفتن دبی! فکر کنید کسی که زیر صفر هست به این حد رسید من شک کردم و وارد عمل شدم ریز ریز اطلاعات درآوردم با مدرک!
میدونید زندگی شخصی خودشونه ولی از وقتی که به مال حروم دست زدن بشدت بی رحم حروم خور و بشدت بی وجدان شدن
خیلی خودشونو گم کردن
خواهرم اصلا خودشو نمیشناسه
استغفرالله حتی خدارو هم نمیشناسن
خیلی بی رحم شدن
خیلی با خانواده بد شدن یا پدرم مادرم من و خواهرم
همش دنبال خون و خونکشی هستن