سلام دوستان من دانشجو هستم پدر بزرک ۲ نفر دیگه هر ماه بابت مریضی پدر بزرگم ۱ بار می یان خونمون و صدا و رفت امد زیاد میشه منم امتحاناتم سخت و زیاد و نمرانم به شدت برام مهمه هر باری که می یان مشکلی ندارم منتها زمان امتحانات کلافه میشم
ما کلا خونمون یه اتاق داره این بار سر امتحانات رفتم تو اتاق و درو قفل کردم حالا مامانم میگه میشه باز کنی بیان اینجا دراز بکشن و ...
از یه ور امتحاناتم حیلی سخاع .... از یه ور دلم می سوزه مکه من چه گناهی کردم که هر بار باید زحر بکشم گریم داره در می یاد نگید برم کتاب خونه برام سخته و دوره