بچه ها زندگی جالبی داشت من خودم خیلی ازش درس گرفتم گفتم برای شمام تعریف کنم
عمه من 15 سالش که میشه یکبار بد مریض میشه با پدر بزرگم میرن بیمارستان شهر که یه شهر کوچیکه بعد اونجا پزشک عاشق عمه ام میشه (۱۲ سال از عمه ام بزرگ تره بوده)
البته کاملا بهش حق میدم
عمه من یکی از زیباترین خانوم های هست که میتونید تو زندگیتون ببینید
بعد با خانواده اش که یک خانواده خیلی اصیل همه با سواد و پولدار هستن میان شهر ما خواستگاری و اینا ازدواج میکنن بعدش میرن شهر خانواده همسرش
البته عمه من خیلی درسش خوب بوده شوهرشم اجازه میده درسشو بخونه
18 سالگی پسرشو به دنیا میاره که ماشالا کپ خودشه اینقدر رعنا و زیباست
22 سالگی ام دخترش به دنیا میاد
چندسال بعدشم لیسانس روانشناسی خودشم از مرکز استان اون شهر شوهرش میگیره
البته فکر کنید تو شهر غریب نه ماماتش باشه نه کسی
درحالیکه به قول خودش همیشه مهمون داشته و شبها بیدار میشده درس میخونه اینا