من الان ۳۰ سالمه سن تو بودم تو همین مایهها بودم
اما از هفت هشت سال پیش یه بار گفتم من نمیام باهاتون خونه مادربزرگم و تنها شب خوابیدم . همه در و پنجرهها رو قفل کردم یه لامپم روشن گذاشتم و خوابیدم. به سختی و با ترس ولی خوابیدم
از اون به ترسم خیلی ریخت
الان تنها میخوابم برقا رو هم خاموش میکنم نمیترسمم
اتاقمم کلاً طبقه پایینه. مامانم اینام بالا باشن بازم من پایین تنها خوابیدم