هر چقدر بهش گفتم من منظورم اون نبوده راضی نشد شروع کرد بی اعتنایی و بگو بخند با بقیه و دوستم منم ساکت نگاه میکردم
دنبالش رفتم دوباره گفتم منتظر موندم کارمون تموم شه اون نیم ساعتی رئیس کارش داشت حتی قبلش نگفت به هر حال با اینکه عجله داشتم منتظر موندم وسایل کارشو بهش دادم بعد منتظر شدم باز اماده بشه برای رفتن بره دستشویی حس اضافی بودن بهم دست داده بود بعد که اومد برگشت به یکی از همکارامون گفت ببخشید من با ایشون صحبت بکنم انقدر فلان کرد خودشو منتظر موند بعد رفتیم پایین گفت خب؟ منم گفتم بنظرت درسته این کارا بعد گفت کدوم کارا من گفتم زیاد فکر میکنم گفتم ناراحتی رو با رفتار نشون ندیم بعد گفت من با خودم باید برم تجزیه تحلیل کنم و اوکی کنم خودم