2752
2734

خسته شدم از این مرد، ۵ روز هفته سرکارم یه روز اگه بخاد تعطیلی رسمی بشه من عزا میگیرم،چون جاییو ندارم برم و مجبورم کل روز تک و تنها توخونه بشینم

خودش هم هیچ جا نمی‌ برتم ماشینم نداریم،بعد سرکار باید برگردم خونه تا نصف شب تک و تنها باشم و هر روز همین داستان،خسته شدم دیگه دلم پوسید

امروز خونه مادر بزرگم اینا مهمونی گرفتن کلی شام درست کردن منم پریود شدم گفتم برم اونجا حال و هوام عوض شه،زنگ زدم گفتم سرت خلوت شد میای دنبالم؟گفت ن کار دارم،بعدم جایی نمیخاد بری بشین خونت 

گفتم خب میخام برم خونه مامان بزرگم مهمونیه،گفت همین ک گفتم بشین خونه ،و گوشیو قط کرد 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

شرمنده ولی این مرد و از تو جوب پیدا کردی؟ یعنی چی بشین سر جات

دلم گرفت با خودم میگم یعنی این آدم درک نداره 

نمیفهمه ک افسردگی میگیرم مریض میشم نیاز دارم ب بیرون رفتن

متاسفانه چاره ایی نیس .

شوهر منم خیلی جاها نمیذاره برم حتی مراسم عقد داداشم و عیدی بردند برای نامزدش نذاش برم در حالی ک همین ی داداش،و داشتم اوایل بحث میکردم ولی الان حتی بهش نمیگم چون میدونم نمیذاره برم .

فقط،بعضی جاها ک واجب باشه  میگم و اسرار میکنم. ابنجوری بهتر حس میکنم اونم یکم نرم تر شده و زیاد گیر نمیده نه نمیاره

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687