گفت تولد دخترانه راست میگفت ولی به بهونه تولد ویلا گرفته بود اصرار کرد گفت بیا گفتم پسر نیست گفت نه فقط رلم میاد میبرتمون چون خارج از شهر بود منم رفتم کلی کادو واسه دخترش خریدم دستکم خالی بود گفتم شب بخام برگردم خیلی دوره گفت نترس ماشین هست برمیگردیم آدرس خونه اون یکی دوستمو داد اسنپ گرفتم بعد یکساعت منتظر اینا بودیم بیان دنبالمون خونه دوستم فامیلاش دخترای۱۳ساله سر پسر با هم دعوا میکردم از ساعت۶وایسادیم هشت اومدن با سوار ماشین شدم دیدم دو تا پسرم هستن بعد یه لشکرک با ماشین دیگه داشتم میومدن هرچی به دوستم گفتم میخام برم نزاشت گفت نترس اینا کاری ندارن مهمونن همونم م..ست بودن بو الکل داشت خفن میکرد اینقدر بیشعور و بیتربیت بودن جلوی من به ماشینا فحشای زشت خواهر مادر میدادم خیلی زشت دیگه حالم داشت بهم میخورد