2733
2734

بابام یه دوستی داشت از دوران مجردی باهم بودن ی پسر 3 سال بزرگتر از من و ی دختر داشتن خلاصه همه چی از جایی شروع شد ک برای اولین بار اومد خونمون همه چیش برام فرق داشت خنده هاش نسبت به بقیه و... اسمش محمده

و حس میکردم دارم بهش علاقه مند میشدم

تا اینک با این رفت و امد های خانوادگی(خونشون ی شهر دیگس) و یه جوری رفتار میکرد ک انگار اونم بهم علاقه داره و اینطوری شد ک همدیگرو واس هم میدونستیم. تا ی مشکلی پیش اومد و تا دو سه ال همو ندیدیم بعد اون خیلی تغییر کرده بود ظاهری و رفتاری و اصلا بهم توجه نمیکرد و حرف نمیزد خیلی سرد شده بودیم نسبت به هم با اینک هنوز ی ته عشق داشتم ازش. بعد پسرخاله ی محمد ک بهم پیشنهادم داده بود سر بحث گفت ک محمد رل دارع و دوبار باهاش رابطه جنـ*سی داشته و من اونجا احساس کردم برای همیشه از دستش دادم و

ادامشو مینویسم براتون (رمان نیست) 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687