بهم روزا قبل گفته دخترا بیرون میبینم با تو حال نمیکنم .گفتم بهش ...
چون طول روز باهم خوب خوشیم و من فک میکنم حتما دوستم داره حتی رابطه اینا خوب..و من یهو میاد حرفش میگه تو دلم خالی میکنه گفتم ..
حرف دلت بهم بگو اینجوری من فقط یاد رابطمون.. یاد اون باهم بودنامون اینا ذهنم پر میکنه اما نگو دل تو پر هرزه گی الان که این گفتم یاد یه حرفت افتادم گذشته که گفتی من هر بار که تو رابطه هم حتی باهم بودیم به زنا دیگه فکر کردم هر چی بهم حرفا دلت بیشتر میگی بیشتر رنج میکشم میشه جزء حرفایی که هر ثانیه تو ذهنم پلی میشه زجر میکشم باهاش ،حرف دلت بهم بگو اینجوری من فقط یادرابطمون یاد اون باهم بودنامون اینا ذهنم پر میکنه اما نگو دل تو پر هرزه گیبه.
دیروزکل روز انقدر گریه کرده بودم سرم درد میکرد با یه مسکن حال خودموخوب کردم بازخودمو گول زدم که نه تو دوستم داری میخوای باهم بمونیم ..اما شبش باز حرفا تو شنیدم باز حالم بد شد تا ساعت ها که تو خواب بودی گریه کردم ،بهم حرفا دلت بیشتر بگو بذار دلم بشکنه تو انقدر دوستم نداری که حتی راضی نشدی یکم به من برسی تا زنت بشه اونی که دوس داری تا بعد جدایی نشه داغی رو دلم چون من اونقدر خوب بودم که با دوتا رسیدگی به خودم کلی عوض بشم اما تو اینم نخواستی من دلسوزی نمیخوام کسی که دوست نداره فقط دلش میسوزه یه روز رو بی رحمیشو نشونت میده ،واقعیت کثیف درونشو میره ..بذار واقعیتت ها اون روت بدونم زجر میکشم باهاشون اما میفهمم چقدر بی رحمی تنهام بهم حرفا دلت بگو