سلام، من برای اولین بار سال ۱۴۰۱ با یکی رل زدم و خیلی خیلی عاشقش شدم سال ۴۰۲ خانوادم سر سومین قرار دیدنم و دیگه نتونستیم باهم ارتباط داشته باشیم اون زمان یه دوست داشتم همه ی اینارو میدونست و شماره رلمم داشت، گذشت و گذشت و من افسردگی گرفتم و کل تابستونم گریه کردم ولی بعد فهمیدم رلم که دیگه میشد اکسم ازم متنفر شده دلیلشو نمی دونستم ولی خیلی قلبم شکست شاید باورتون نشه نصف موهام تو اون مدت سفید شده بود:))) با اینکه سنم کمه:)
خب بعد از یک سال دوری یعنی الان بهش پیام دادم و فهمیدم دوست سابقم که من و فروخت پیش پدر مادرم، پشت من شایعه ساخته بوده و موجب نفرت بین و من و اکسم شده الان وقتی جفتمون فهمیدیم شایعه بوده خیلی گریه کردیم و دلمون برا هم تنگ شده بود و کلی چت کردیم ولی بدی اینجاس جفتمون میدونیم به هم نمی تونیم برسیم اول به خاطر اینکه اون اصالتا عربه و خانواده من از عربا متنفر هستن و دوما اینکه اختلاف طبقاتی دارم و همچنین لو که رفتیم به خانواده هامون قول دادیم بهم فکر نکنیم و فراموش کنیم ولی الان جفتمون هیچ حسی نسبت به هیچ آدمی نداریم و عاشق هم هستیم و داریم از درون نابود میشیم، و الان بهم گفت شاید تقدیر این شد که بهم رسیدیم:)) ولی من اینطور فک نمیکنم و میدونم اگرم اصرار کنیم برسیم با تحقیر هر دو خانواده باید زندگی کنیم و پشتمون پر حرفه:(
لطفا نظر بدید باید فراموشش کنم یا نه؟ البته که هیچکس نمیتونه عشق اولشو فراموش کنه:))