یادمه آجیل و شیرینی خیلی کم داشتن خیلی کم...
بعد نمیدونم فازم چی بود شیرینی که برداشته بودم رو نخوردم و هیچی آجیل نخوردم گفتم کمه دلم سوخت گفتم نکنه من بخورم تموم شه فردا یکی دیگه بیاد خونشون بعد نداشته باشن
چقدر بچه بودم ساده بودم فکر میکردم با نخوردن یدونه شیرینی طرف شیرینی شون تموم نمیشه
اول برای اونا دوم برای خودم دلم میسوزه😔