از بچگی مدام از آدمای مختلف مستقیم و غیر مستقیم شنیدم که راجع به قیافم نظر میدم و چندین بار واژه زشت رو برام به کار بردن هیچ کدومشون رو یادم نرفته و واقعا روی روحیه و اعتماد به نفسم اثر گذاشته
مثلا ۱۳ سالم بود یکی تو جمع گفت چقدر شبیه دختر خالتی خالمم هم نه برداشت نه گذاشت گفت نه دختر من به این خوشگلییی
یا یه روز با ذوق یادمه موهامو مدل دادم برم بیرون مامانم گفت هعییی هر کار کنی زشتی
خواهر و برادرام هم هر وقت دعوا میکنیم بهم میگن زشت و بیریخت
یه بارم زن دایی مامانم گفت چهره خواهرت خوشگل و به روزه مال تو نه چهرت قدیمیه
هر وقت آرایش میکنم یا دارم شبا قبل خواب روتین پوستیمو میزنم یا مایکلی مختلف خونگی و ... میزنم خواهر برادرم رد میشن باز یه چی میگن
الان که بزرگ تر شدم برخلاف دوستام و خواهرم تو دانشگاه هیچ پیشنهادی نداشتم و حتی خواستگارم ندارم دیگه کلا به این نتیجه رسیدم که زشتم بخدا خودم تو آینه نگاه میکنم خودمو معمولی مثل بقیه میبینم🥺خدایا عدالتت رو شکر واقعا
نمیدونم من حساسم یا نه ولی واقعا کاسه صبرم داره لبریز میشه میخوام ول کنم برم یه جایی که هیچ آدمی نباشه
تموم این حرفا همیشه میاد سراغم مثل چی صدا ها تو ذهنم پخش میشه
کآش آدما بیرحم نبودن