برعکس تو این چند روز که تو شهر ما جشن امام رضا بود
غرفه زده بودن یه تیکه شربت میدادن
یه غرفه پرده خونی بود،یکی زیارت مجازی
یکیم چندتایی روحانی بودن با میز صندلی ک بری مشاورع بگیری
من درگیر بودم سر یه مسیله ای یکم اونجا نگاه کردم روحانی دم غرفه گفت سوال دارین؟
گفتم اره
با مهربونی تعارف کرد بشینم
بعد برامون نسکافه هم اوردن خیلی خوب بود