من رفتم به کراشم گفتم که بهش علاقه دارم بعد سریع خداحافظی کردم بعد چند روز که دیدمش عادی رفتار کرد و شوخ هم هست مثل قبل باهام شوخی کرد دیگه بعد چند روز گفتم این برای اینکه من معذب نشم به روی من نیاورد من و نمیخواد
خلاصه دو هفته گذشت (ما همکار هستیم)داشتم تلفنی باهاش حرف میزدم به روم آورد منم بی فکر گفتم چه فایده داشت اونم گفت فایده داشت بعدا میفهمی
حالا دیروز هم بهم خیره میشد باز من امیدوار شدم ولی میگم اگر من و میخواد پس چرا کاری نمیکنه چرا سعی نمیکنه به من نزدیک بشه مثلا من و برسونه خونه یا بهم زنگ بزنه حتی وقتی بهش سلام کردم سرشم برنگردوند، همش منتظره یه جای خلوت ها هم چشم تو چشم بشیم تا تیکه بندازه منم مثل اسگلا لبخند میزنم
این چه وضعشه چه کار کنم